روانشناسی چیست؟ + معارفه رشته روانشناسی و سیر علم روانشناسی_دوپلر

نوشته و ویرایش شده توسط مجله دوپلر
روانشناسی، رشته جذابی است که تا این مدت بر سر علمی بودن یا نبودن آن، اختلاف نظر وجود دارد. در این مقاله به این میپردازیم که روانشناسی چیست؟ این رشته محبوب، چه مسیری را در تاریخ طی کرده است؟ چطور به علم تبدیل شد و چه زیر شاخههایی دارد؟
ابتدا به این سوال جواب دهیم که روانشناسی چیست؟
روانشناسی به زبان ساده چیست؟
انجمن روانشناسی آمریکا، در جواب به سوال روانشناسی چیست روانشناسی را این چنین تعریف میکند:
مطالعه علمی ذهن و حرکت. روانشناسی، یک رشته جامع است که زیر شاخههای بسیاری دارد. از زیر مجموعههای مهم روانشناسی باید به رشد فردی، ورزش، سلامت، بالینی، حرکت اجتماعی و فرایندهای شناختی اشاره کرد.
علم روانشناسی با انجام تحقیق و مشاهده، توضیح میدهد که چرا ما به سبک خاص خودمان فکر، حس و عمل میکنیم. این مکاشفه پشتیبانی میکند تا تجارب شخصی و الگوهای گستردهتر اجتماعی را بهتر فهمیدن کنیم.
تمرکز مهم روانشناسی بر کشف مسائل گوناگون ذهن و ذات انسان است. برای مثال، چطور چیزی را یاد میگیریم و اطلاعات را برای میسپاریم؟ شخصیت آدمی چطور رشد میکند؟ چرا احساساتی همانند خوشحالی و هراس را توانایی میکنیم؟ روانشناسان از راه حلهای مختلفی همانند آزمون، نظرسنجی و مصاحبه، به منظور گردآوری اطلاعات و نتیجهگیری منفعت گیری میکنند. این تحقیقات، به شناخت نحوه کارکرد ذهن و ربط با دیگران پشتیبانی میکنند.
روانشناسی در زندگی روزمره هم جای دارد. علاوه بر این، درمانگران و مشاوران، از دانش روانشناسی برای پشتیبانی به انسانها در عبور از مشکلات زندگی پشتیبانی میکنند. معلمان از روانشناسی برای ترقی یادگیری دانشآموزان سود میبرند. در محیط کار، از دانش روانشناسی برای بهبود روحیه و منفعتوری نیروی کار منفعت گیری میبشود. این قضیه به ما یادآوری میکند که با فهمیدن بهتر خود و اطرافیانمان میتوانیم زندگی شادتر و سالمتری داشته باشیم.
علم روانشناسی از کجا نشئت گرفته است؟
برای جواب به سوال روانشناسی چیست باید به ریشهها این علم برگشت. روانشناسی، علم جدیدی است که با پیشرفتهای مستمر طی ۱۵۰ سال تازه، مدام رو به رشد بوده است. با این حال، منشأ این علم را به یونان باستان نسبت خواهند داد؛ یعنی نزدیک به ۴۰۰ الی ۵۰۰ سال قبل از میلاد.
در آن دوره، نگاهی فلسفی به مسائل روانشناختی وجود داشت. از جمله متفکران مطرحی که به روانشناسی پرداختند، باید به سقراط (۴۷۰ الی ۳۹۹ پیش از میلاد) اشاره کرد که اندیشههای او بر افلاطون (۴۲۸ یا ۴۲۷ الی ۳۴۸ یا ۳۴۷ پیش از میلاد) تأثیر گذاشت و ارسطو نیز از اندیشههای افلاطون (۳۸۴ الی ۳۲۲ پیش از میلاد) تأثیر پذیرفت.
فیلسوفان به مباحث متنوعی میپرداختند که این موضوعات، امروزه ذیل روانشناسی مدرن بازدید خواهد شد: حافظه، اراده در روبه رو جبر، ذات در روبه رو پرورش، جاذبه فردی و مسائلی از این دست.
روانشناسی، حوزهای گسترده و چند بعدی است. با گذر زمان و افزایش فهمیدن آدمی از ذهن و حرکت خود، شاخههای تخصصی جدیدی از روانشناسی پا به عرصه وجود میگذارند؛ شاخهها یا حوزههایی همانند روانشناسی بالینی، روانشناسی اجتماعی و روانشناسی رشد.
نخستین روزهای علم روانشناسی
در نخستین روزهای پیدایش علم روانشناسی، دو دیدگاه نظری درمورد نحوه کارکرد مغز وجود داشت: ساختارگرایی (Structuralism) و کارکردگرایی (functionalism).
ساختارگرایی، عنوانی می بود که به رویکرد پیشگامانه ویلهلم وونت (۱۸۳۲ – ۱۹۲۰) نسبت دادند. در ساختارگرایی، فرایندهای ذهنی به اجزای اساسیتری شکسته خواهد شد. ادوارد تیچنر، روانشناسی آمریکایی و از شاگردان وونت می بود که گفتن ساختارگرایی را نظر کرد. وونت از این رو در شکلگیری دیدگاه ساختارگرایی مؤثر می بود که با تجزیه و تحلیل کارکرد ذهن به روشی ساختارمند و تمرکز بر سنجش و کنترل عینی، روانشناسی را از فلسفه جدا کرد.
ساختارگرایی مبتنی بر دروننگری خودآموخته است. دروننگری خودآموخته روشی تحقیقاتی است که در آن، از افراد در زمان انجام یک ماموریت خاص، میپرسیم که چه در ذهنشان میگذرد. با این حال، دروننگری تکنیکی قابل مطمعن محسوب نمیبشود چرا که ازمایش ها و گزارشهای افراد در این روش تحقیقاتی، زیاد متنوع و گسترده است.
با وجود ناکامی تکنیک دروننگری، وونت جایگاه مهمی در تاریخ روانشناسی دارد. چرا که او در سال ۱۸۷۹، نخستین آزمایشگاه روانشناسی را تأسیس کرد. بازگشایی این مرکز مطالعاتی، به تعبیری، اغاز روانشناسی تجربی مدرن محسوب میبشود.
ظهور رویکرد کارکردگرایی
روانشناسی آمریکایی به نام ویلیام جیمز (۱۸۴۲ – ۱۹۱۰)، رویکرد کارکردگرایی را نقل کرد؛ رویکردی به روانشناسی که با تمرکز بر ساختارگرایی ناموافق است.
استدلال جیمز این می بود که مغز مدام در حال تحول است. بعد سودی ندارد که بهجستوجو کشف ساختار تجارب آگاهانه باشیم. به نظر او، بهجای این کار باید بازدید کنیم که چرا و چطور، یک عضو حاضر زنده تصمیم میگیرد که کاری خاص را انجام دهد. برای مثال، چرا مغز، برخی عملکردها یا اهداف خاص را جستوجو میکند.
جیمز به روانشناسان پیشنهاد کرد که بهجستوجو فهمیدن علت مهم در پشت رفتارها و فرایندهای ذهنی دخیل در این رفتارها بگردند. پافشاری بر علتها و عواقب رفتارها، روانشناسی معاصر را شکل داده است.
معارفه انواع دیدگاههای روانشناسی
در گذر زمان، ساختارگرایی و کارکردگرایی با رویکردهای متعدد فرد دیگر به روانشناسی، جانشین شدند. هر کدام از این رویکردها، مجموعه فرضیات مشترکی درمورد مسائل داشتند. برای مثال، از این که مردم واقعاً چطور حرکت میکنند، مطالعه چه موضوعاتی مهمتر است و چطور باید این موضوعات را بازدید کرد. در ادامه، انواع دیدگاههای روانشناسی را به ترتیب، معارفه میکنیم.
۱. دیدگاه رفتاری: این دیدگاه نزدیک به سالهای ۱۹۱۰ و ۱۹۲۰ میلادی و با آثار جان برادوس واتسون نقل شد. سپس، در سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ و با تلاش بی. اف. اسکینر ترویج اشکار کرد. دیدگاه رفتاری بر رفتارهای قابل مشاهده و نقش محیط تمرکز دارد.
۲. دیدگاه روان پویشی (Psychodynamic Perspective): اغاز دهه ۱۹۰۰ میلادی، زیگموند فروید (۱۸۵۶ – ۱۹۳۹) این دیدگاه را گسترش داد. دیدگاه رواندرمانی پویشی، بر ناخودآگاه و تجارب اولیه انسان تمرکز دارد. اولین نظریه روانپویشی، روانکاوی فروید می بود اما رویکرد روانپویشی، از مجموعه نظریات مختلفی راه اندازی شده است که از ایدههای فروید سرچشمه گرفتهاند. برای مثال، نظریات روانشناسانی همچون یونگ (۱۹۶۴)، ادلر (۱۹۲۷) و اریکسون (۱۹۵۰).
۳. دیدگاه انسانگرایانه (Humanistic Perspective): دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی، در عکس العمل به رفتارگرایی و روانکاوی، پا به اراعه وجود گذاشت. کارل راجرز و آبراهام مازلو، از چهرههای شاخص و فعال این دیدگاه محسوب خواهد شد.
۴. دیدگاه شناختی (Cognitive Perspective): میانه دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی، در عکس العمل به رفتارگرایی ترویج یافت. ژان پیازه و آرون بک، از چهرههای نقل آن محسوب خواهد شد.
۵. دیدگاه زیستشناختی (Biological Perspective): قدمت روانشناسی فیزیولوژیک به دوره بازدید تجربی روانشناسی برمیگردد. با این حال، دیدگاه یکپارچهتر زیستشناختی یا عصبشناختی به روانشناسی، بر نقش ژنتیک و ساختارهای مغزی تمرکز دارد. این دیدگاه در اواخر قرن بیستم ترویج یافت.
۶. دیدگاه فرگشتی (Evolutionary Perspective): نظریه تکامل یا فرگشت داروین، در سده ۱۹ میلادی نقل شد اما دیدگاه تکاملی به روانشناسی، میانه دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی مورد دقت قرار گرفت.
۷. دیدگاه اجتماعی – فرهنگی (Sociocultural Perspective): در نیمه دوم قرن ۲۰ به شهرت رسید. این دیدگاه به روانشناسی، بر تأثیر تعامل های اجتماعی، عمل های فرهنگی و نقش محیط بر حرکت آدمی و فرایندهای شناختی تمرکز دارد.
۸. دیدگاه سیستمهای بومشناختی (Ecological Systems Perspective): اوری برونفنبرنر (Urie Bronfenbrenner) در دهه ۱۹۷۰ میلادی، دیدگاه نظامهای بومشناختی را نقل کرد. این نظریه، تأثیرات چند وجهی بر رشد انسان را بازدید میکند.
اهداف روانشناسی
علم روانشناسی چهار مقصد اساسی دارد: تعریف، توضیح، پیشبینی و تحول حرکت و فرایندهای ذهنی آدمی.
تعریف در روانشناسی
اولین مقصد روانشناسی، تعریف حرکت یا شناخت است. «تعریف»، محققان را قادر به گسترش قوانین کلی حرکت انسانها میکند. برای مثال، ]شخصی به نام[ ایوان پاولوف با تعریف عکس العمل سگها به محرکهای گوناگون، به گسترش قوانین یادگیری پشتیبانی کرد. این قوانین، به نظریه شرطیشدن کلاسیک معروف می باشند.
توضیح در روانشناسی
بعد از تعریف قوانین کلی حرکت، محققان تلاش میکنند چگونگی و چرایی رفتارها را توضیح دهند. به این منظور، روانشناسان نظریههای مختلفی برای توضیح یک حرکت اراعه خواهند داد.
پیشبینی در روانشناسی
روانشناسی تلاش میکند رفتارهای آینده آدمها را از طریق یافتههای تحقیقات تجربی، پیشبینی کند. اگر یک پیشبینی ثابت نشود، امکان پذیر در توضیح آن قضیه بازنگری بشود.
برای مثال، شرطیسازی کلاسیک پیشبینی میکند که اگر عکس العمل به یک محرک با پیامد منفی فرد روبرو بشود، آن فرد به گمان زیادً به فوبیا یا بیزاری از محرک نامبرده دچار میبشود.
تحول حرکت در روانشناسی
بعد از تعریف، توضیح و پیشبینی حرکت در روانشناسی، نوبت به تحول یا کنترل حرکت میرسد. برای مثال، مداخلاتی که بر پایه شرطیسازی کلاسیک انجام خواهد شد (همانند حساسیتزدایی سیستماتیک)، برای معالجه افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی از جمله فوبیا به کار گرفته خواهد شد.
انواع روانشناسی
همان گونه که گفتیم، روانشناسی قلمرو زیاد گستردهای دارد. انجمن روانشناسی آمریکا، تا بحال نزدیک به ۵۰ نوع روانشناسی را ثبت کرده است. از روانشناسی عمومی، بالینی، مشاوره، سلامت، تطبیقی، تجربی و ورزشی گرفته تا رشتههای کمتر شناختهشدهای همانند روانشناسی نظامی، تروریسم، فازی، اگزیستانسیالیستی و فرا روانشناسی. در ادامه، چند حوزه نقل روانشناسی را به مختصر معارفه میکنیم.
روانشناسی بالینی چیست؟
روانشناسی بالینی، یکی از تخصصهای رشته روانشناسی است که مراقبتهای مستمر و جامع سلامت روانی و رفتاری اراعه میکند. مخاطب این نوع روانشناسی، افراد، زوجها، خانوادهها و گروههای گوناگون، سازمانها و جوامع می باشند. آموزش، پرورش، نظارت و تمرینات مبتنی بر تحقیقات نیز در روانشناسی بالینی اراعه میبشود.
روانشناسی بالینی، حوزه زیاد جامعی دارد. این تخصص روانشناسی، طیف گستردهای از مشکلات سلامت روان و حرکت را پوشش میدهد. تخصص بالینی، دانش و توانایی جامع و یکپارچهای از مجموعه گستردهای رشتههای درون و خارج از روانشناسی را در خود جای داده است.
متخصص روانشناسی بالینی باید چه توانمندیهایی داشته باشد:
- فهمیدن صدمهشناسی روانی و سلامت روان در طول عمر
- توانایی برسی کارکرد شناختی، رفتاری، عاطفی، درونفردی و ادغام و ترکیب دادههای آزمونها از طریق مشاهده، مصاحبه و دیگر منبع های اطلاعاتی
- توانایی انجام انواع مداخلات رفتاری و روانی مبتنی بر شواهد، به منظور بهبود سلامت و کارکرد بیماران
- توانایی اجرا و انتشار کردن تحقیق در حوزه فرایندهای روانشناختی بالینی
- تشکیل و نگه داری روابط و ارتباطات درمانی با طیف گستردهای از افراد
- توانایی شناخت و پاسخگویی به مسائل قانونی، اخلاقی و مقررات در حیطه کار روانشناس بالینی
- فهمیدن توقعات حرفهای به منظور بهبود حرکت، تحکیم خودشناسی، امانتداری و مسئولیتپذیری در مراجعان
- آگاهی و فهمیدن از این که مرحله های رشد و تغییرهای زندگی چطور در زیست اجتماعی – فرهنگی تنیده شده، چطور هویت به گفتن تابعی از این چنین فرایندهایی رشد میکند و تکامل مییابد و این تواناییهای اجتماعیشدن و بلوغ چطور بر جهانبینی و هویت تاثییر میگذارند.
روانشناسی بالینی به چه مشکلاتی میپردازد؟
تخصص روانشناسی بالینی به مشکلات سلامت روان و رفتاری میپردازد که آدمها در طول زندگی با آنها روبه رو خواهد شد. برخی از این مشکلات عبارت هستند از:
- مشکل در سازگاری با شرایط و عکس العملهای استرسی حاصل از صدمههای روحی
- مسائل عاطفی و روانشناختی همانند بیماریهای روانی مزمن و مداخله در بحران
- مشکلات و تداخل در کارکردهای اجتماعی و درونفردی
- مشکلات رفتاری همانند سوء مصرف مواد و وابستگیهای اعتیادگونه
- مشکل در سلامت فکری، شناختی و عصبی
روانشناسی عمومی چیست؟
روانشناسی عمومی، ذهن را بازدید میکند: بهطور جزئیتر روانشناسی عموی، شناخت، برداشت، حرکت و عواطف آدمی است. این علم وقتی به وجود آمد که آدمها اغاز به تأمل درمورد دیگران کردند. روانشناسی تحت گفتن رشته تحصیلی، سده ۱۸۰۰ از پزشکی عمومی جدا شد. امروزه، روانشناسی عمومی، جزو رشتههای علمی محسوب میبشود و با حقایق تجربی ارتباط دارد. بعد طبیعتاً، همه امور در آن باید با علتجور دربیاید. با این حال، روانشناسی علم پر دردسری محسوب میبشود. چرا که روانشناسان با مطالعه خودشان ارتباط دارند و مجبورند روی خود محققان تحقیق کنند. در نتیجه، این رشته هم چنان آزمون و اشتباه دارد. نظریههای روانشناسانه بسیاری وجود دارند که تا این مدت در حد تئوری باقی ماندهاند و آزمونهای بسیاری ناتمام ماندهاند. با این حال، از وقتی که فردی را برای رفتاری غیر نرمال جراحی لوبوتومی میکردند و قسمتی از مغز او را برمیداشتند، زمان بسیاری را طی کردهایم.
کار روانشناس عمومی چیست؟
روانشناسان با تخصص عمومی، بهطور حرفهای با دانش بالینی آموزش دیدهاند تا بتوانند به افرادی که تحت شرایط وخیم زندگی می باشند، پشتیبانی کنند. این متخصصان خدمات متنوعی، همانند رواندرمانی و سنجش اراعه خواهند داد. روانشناسان به این منظور، از تکنیکهای نظری و پژوهشی منفعت گیری میکنند تا مشخصههای خاص، قیمتها، شرایط و اهداف فردی مراجعان خود را کشف کنند.
روانشناسی عمومی، حوزه کاری وسیعی است که با انواع افراد دارای مشکلات متنوع ارتباط دارد. برخی آدمها مشکلاتی همانند افسردگی، اضطراب فراگیر یا کنترل خشم دارند. برخی دیگر مبتلا به شرایط حادتری می باشند که به سلامت جسمانی یا سبک زندگی کلی آنها صدمه میرساند.
برخی آدمها، مشکلات موقتی دارند که کنار آمدن با برخی موقعیتهای خاص را دشوار میکند. از جمله این موقعیتها سوگواری، شغل تازه یا مشکلات مالی است. به طور کلی، روانشناسان عمومی با افرادی ارتباط دارند که تحت شرایط استرسزا قرار دارند، مبتلا به بیماری مزمن شدهاند، دچار اعتیادند یا مشکلات فرد دیگر اشکار کردهاند که مانع از توانایی یک زندگی عادی و شاد میبشود.
روانشناسان عمومی، در اجرا و تفسیر انواع آزمون و برسی هم توانایی دارند. اینگونه تستها با مقصد تشخیص مشکلات روحی یا شناسایی الگوهای فکری، رفتاری و حسی طراحی خواهد شد. از این آزمونها میتوان با مقصد برسی تواناییهای فکری، نقاط قوت و ضعف شناختی افراد، مشخصههای فردی، ترجیحات و توانایی های حرفهای و کارکرد روانشناختی آنها منفعت گیری کرد.
روانشناسان عمومی میتوانند در حیطه وسیعی کار کنند. آنها با آموزشهای تخصصی میتوانند در حوزههای متنوع فرد دیگر هم کار کنند که عبارت هستند از:
- روانشناسی جنایی
- روانشناسی سلامت
- روانشناسی بالینی
- روانشناسی تربیتی
- روانشناسی آکادمیک، تحقیقاتی و آموزشی
- روانشناسی شغلی
- روانشناسی مشاوره
- عصبروانشناسی
- روانشناسی ورزشی و تمرین
روانشناسی شخصیت چیست؟
روانشناسی شخصیت، روال رشد شخصیت را بازدید میکند و یکی از محبوبترین و بزرگترین شاخههای روانشناسی محسوب میبشود. محققان این حوزه، تاثییر شخصیت بر افکار و رفتارها را نیز بازدید میکنند.
شخصیت هر فرد، او را تبدیل به فردی میکند که هست. شخصیت، بر روابط آدمی تا نحوه زندگی او تأثیر میگذارد. شناخت شخصیت بدین معناست که از نظریههای مرتبط با رشد شخصیت، نحوه آزمودن شخصیت و اختلالات شخصیتی زیاد تر بدانید.
اهمیت روانشناسی شخصیت
روانشناسان شخصیت، تفاوت شخصیتها و شباهت آنها با یکدیگر را بازدید میکنند. این متخصصان، کارهایی همانند برسی، تشخیص و درمان اختلالات شخصیتی نیز انجام خواهند داد. شناخت شخصیت، به روانشناس امکان پیشبینی عکس العمل افراد به موقعیتهای خاص و ترجیحات و قیمتهای آنها را میدهد. برای فهمیدن بهتر روانشناسی شخصیت، میتوانید با تأثیرگذارترین نظریههای شخصیت آشنا شوید.
مبانی روانشناسی شخصیت
چه چیزی شما را به آدمی تبدیل میکند که هستید؟ عوامل مختلفی بر شکلگیری شخصیت تاثییر میگذارند؛ برای مثال، ژنتیک، شیوه تربیتی و تجارب زندگی. برخی نظر دارند که الگوهای مشخصی از افکار، احساسات و رفتارها، سازنده شخصیت آدمی می باشند. به هر صورت، تعریف واحدی از شخصیت وجود ندارد که همه بر سر آن متفقالقول باشند اما شخصیت، زیاد تر، از درون نشأت میگیرد و تقریباً در طول عمر ثابت میماند.
شخصیت آدمی، از همه افکار، الگوهای رفتاری و نگرشهای اجتماعی او راه اندازی شده که بر نگرش ما درمورد خود، دیگران و جهان حوالیمان تاثییر میگذارد.
روانشناسی تاریک چیست؟
به مطالعه حرکت و احساسات برای کنترل دیگران، روانشناسی تاریک میگوییم. برای منفعت گیری از روانشناسی تاریک، از تکنیکهایی همانند حس گناه، القای احساسات دروغین (gaslighting) و روانشناسی معکوس منفعت گیری میبشود.
آیا تابهحال با افرادی برخورد داشتهاید که به نظر میرسد بدون هیچ تلاشی، در موقعیتهای گوناگون اجتماعی و فهمیدن احساسات دیگران موفق می باشند؟ این دسته افراد دارای هوش عاطفی (EI) بالا می باشند و از تواناییهای خود برای همدردی با دیگران، سازگاری با موقعیتهای اجتماعی گوناگون و حل مسالمتآمیز اختلافها منفعت گیری میکنند. با این حال، میتوان از این تواناییها در جهت اهداف پلید هم منفعت گیری کرد. روانشناسی تاریک، مسائل و مشکلات افراد مبتلا به ماکیاولیسم، روانپریش (یا سایکوپاتی) و خودشیفته را بازدید میکند. این چنین افرادی، با فهمیدن احساسات و مناسبات اجتماعی، دیگران را فریب خواهند داد.
روانشناسی تاریک، اصول روانشناسی را که برای فریب، تاثیرگذاری یا کنترل دیگران به راه حلهای منفی منفعت گیری خواهد شد، بازدید میکند. با این حال، مهم است بدانید که روانشناسی تاریک، حیطه علمی محسوب نمیبشود؛ بلکه اصطلاحی است که این چنین رفتارهای منفی و غیر اخلاقی را توصیف میکند.
آیا روانشناسی واقعاً یک علم است؟
اکنون که فهمیدیم روانشناسی چیست به این قضیه برسیم که آیا روانشناسی علم است؟ توماس کوهن (۱۹۶۲)، فیلسوف و ایدهپرداز آمریکایی، استدلال میکند که یک عرصه تحصیلی خاص به شرطی میتواند علم در نظر گرفته بشود که زیاد تر پیروان آن، دیدگاه یا پارادایم (الگوواره) مشترکی داشته باشند.
به نظر کوهن، روانشناسی تا این مدت در مرحله ماقبل پارادایم قرار دارد و تا این مدت به یک پارادایم واحد نرسیده است. بدین معنی که تا بحال در قالب مکاتب فکری متعدد نقل شده و توافق همگانی بر سر یک سری الگوها و دیدگاههای این حیطه وجود ندارد. با این حال، افراد بسیاری باور دارند که روانشناسی تا بحال، انقلابهای علمی بسیاری را از سر گذرانده است. برای مثال، ساختارگرایی وونت با رفتارگرایی واتسون جانشین شد که آن هم جای خود را به رویکرد «پردازش اطلاعات» داد.
سوال اساسی این است که اگر روانشناسان در انتخاب نوشته و نحوه مطالعه این موضوعات تفاوت نظر داشته باشند، آیا روانشناسی دیگر علم محسوب نمیبشود؟
سوالهای متداول
زیرشاخههای مهم روانشناسی چه رشتههایی می باشند؟
با اهمیت ترین رشتههای روانشناسی، بالینی، رشد، اجتماعی، شناختی، عصبشناختی و تربیتی می باشند. این رشتهها، موضوعاتی همانند سلامت ذهن، رشد، تعامل های اجتماعی، شناخت، کارکرد مغز و یادگیری را بازدید میکنند.
تفاوت بین روانشناس و روان پزشک چیست؟
روانشناس و روانپزشک، هر دو در حیطه سلامت روان فعالیت میکنند اما آموزش و رویکرد آنها متفاوت است.
روانشناسان، عموماً دارای مدرک دکترای روانشناسی می باشند و فعالیتهایی همانند کار درمان، پژوهش و آزمونهای روانشناختی انجام خواهند داد.
روانپزشکان، پزشکانی می باشند که در حوزه سلامت روان، تخصص دارند و برای درمان بیماریهای سلامت روان، دارو تجویز میکنند. عموماً روانپزشکان با مسائل پیچیدهتری روبه رو می باشند که نیاز به کنترل دارویی دارند.
محققان حیطه روانشناسی، چطور دادهها را گردآوری و تجزیه و تحلیل میکنند؟
محققان حوزه روانشناسی با راه حلهای خاصی همانند نظرسنجی، مشاهده، آزمایش و مطالعه موردی، داده جمعآوری و تجزیه و تحلیل میکنند. آنها از تجزیه و تحلیلهای آماری برای شناسایی الگوها و ربط بین دادهها و نتیجهگیری منفعت گیری میکنند. برخی پژوهشگران، از تکنیکهای تصویربرداری مغزی هم برای مطالعه مبنای عصبی رفتارها منفعت میبرند.
ملاحظات اخلاقی زمان تحقیق روی شرکتکنندگان انسان یا حیوان، در نظر گرفته میبشود. نتایج تحقیقات، عموماً در ژورنالهای دانشگاهی انتشار میبشود تا دانش در آن حوزه خاص را افزایش دهد.
روانشناسی چه نقشی در زندگی روزمره آدمها دارد؟
روانشناسی با بهبود تواناییهای ارتباطی، تحکیم روابط و توانایی مدیریت استرس، به زندگیها پشتیبانی میکند. آموزههای این حیطه، در اتخاذ تصمیمات بهتر در مدرسه و دانشگاه، مراقبتهای بهداشتی، کار کردن و بهبود سلامت روان و تندرستی موثر می باشند. با شناخت زیاد تر از علم روانشناسی، فهمیدن بهتری از یکدیگر و از جهان حوالی خود به دست میآوریم و میتوانیم این دانش را در مسیر بهبود زندگی خود و دیگران به کار گیریم.
روانشناسی معکوس چیست؟
روانشناسی معکوس، تکنیکی برای متقاعدسازی دیگران است که فرد در آن تلاش میکند با نظر حرکت یا نگرشی متضاد با چیزی که در نظر دارد، فرد روبه رو را به انجام کاری تهییج کند.
این اتفاق طبق معمولً هنگامی رخ میدهد که انتظار مقاومت یا مخالفت از فرد روبه رو داریم. به گفتن سادهتر، روانشناسی معکوس روشی برای ناچار کردن دیگران به انجام کاری است که خودتان در نظر دارید و برای این مقصد، به آنها میگویید کاری متضاد همان کار انجام بدهند.
چند نوع روانشناسی داریم؟
انجمن روانشناسی آمریکا تا بحال نزدیک به ۵۰ رشته روانشناسی را ثبت کرده است.
آیا روانشناسی عمومی، تخصص محسوب میبشود؟
بله؛ روانشناسان عمومی با دانش بالینی آموزش دیدهاند تا بتوانند به افرادی با شرایط گوناگون پشتیبانی کنند. آنها خدمات متنوعی، همانند رواندرمانی و انجام سنجش و برسی اراعه خواهند داد. روانشناسان عمومی، زیاد تر با بازدید ذهن ارتباط دارند در حالی که روانشناسان بالینی زیاد تر در حیطه درمان فعالیت میکنند.
آیا روانشناسی تاریک، علمی است؟
خیر؛ روانشناسی تاریک، اصطلاحی است که برای مطالعه حرکت برخی آدمها برای کنترل احساسات دیگران منفعت گیری میبشود. افراد مبتلا به اختلالهای روانی همانند روانپریشی، خودشیفتگی و ماکیاولیسم، با شناخت احساسات و فهمیدن عالی از موقعیتهای اجتماعی، مرتکب دستکاری ذهنی خواهد شد.
منبع های: simplypsychology , APA , mastersinpsychologyguide , verywellmind , psychcentral

در افسردگی غم به لایههای عمیق زندگی نفوذ کرده و اختلالاتی در احساسات و حرکت شما بهوجود میآورد. اگر حس افسردگی دارید، حتما با پشتیبانی یک روانشناس متخصص مشکل را ریشهیابی کنید و برای حل آن راهکار بگیرید.برای ربط با مشاور متخصص افسردگی روی دکمه زیر کلیک کنید.

به پشتیبانی زبان بدن، ناگفتهها را بگویید و بشنوید
دسته بندی مطالب
مقالات کسب وکار